دکتر مهدی فلاح
دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی
======================
پس در جهان آفرینش بی نهایت مزاج داریم،زیرا نسبت آمیختن عناصر بسیار متفاوت است.پس مزاج هیچ دو شخصی نمی تواند برابر باشد(مانند اثر انگشت) .اگر بدن انسان از مقادیر متناسب خاک ، آب ، هوا و آتش تشکیل شده باشد مزاج معتدل بوجود می آید
مزاج معتدل: در حقیقت این نوع اعتدال مزاج فرضی است. زیرا در طبیعت امکان اعتدال مزاج حقیقی که نسبت همه عناصر برابرباشد وجود ندارد.
مزاج مفرد: منظور از مزاج مفرد این است که تنها یک کیفیت مشترک بین عناصر غلبه کرده است.
مثلا کسی که مزاج مفرد گرم دارد: کیفیات تری و خشکی یکدیگر را خنثی کرده و کیفیت گرمی بر سردی غلبه یافته است.
مزاج مرکب: بدین معنی است که در هر یک از کیفیات فاعله و منفعله یک کیفیت غلبه دارد. کسی که مزاج سرد و خشک دارد: کیفیت سردی و کیفیت خشکی به ترتیب نسبت به گرمی و تری چیرگی دارد.
بطور کلی 9 مزاج اصلی داریم
4مزاج مفرد،4مزاج مرکب،1مزاج معتدل
مزاج مفرد
1. گرم
2. سرد
3. خشک
4. تر
مزاج مرکب
1. گرم و خشک
2. گرم و تر
3. سرد و خشک
4. سرد و تر
مزاج معتدل
مزاج
بی گمان این واژه را بارها شنیده اید. مزاج در لغت به معنای آمیختن است و مفاهیم گوناگونی را به ذهن می آورد. وضعیت کارکرد دستگاه گوارش، خوی و ویژگی های رفتاری، طبیعت، سرشت و نهاد، بنیه، خاصیت و روش از جمله این معانی اند. اما آنچه در طب بدان اشاره می شود متفاوت است. بنا به تعریف، هرگاه ارکان با یکدیگر بیامیزند به صورتی که قوای متضاد آنها با یکدیگر فعل و انفعال کنند، کیفیت یکسانی که از نتیجه این کنش و واکنش به دست میآید، مزاج نام دارد. در حقیقت این که در بخش اول اشاره شد که ارکان به تنهایی در طبیعت یافت نمی شوند و همواره در ترکیب با یکدیگر و به صورت مواد گوناگون موجود در طبیعت وجود دارند، در بحث مزاج اهمیت ویژهای پیدا می کند. بدین ترتیب ترکیب و آمیختن ارکان چهارگانه با طبایع متضاد، باعث برهمکنش این طبایع با یکدیگر می شود و از این آمیزش و کنش و واکنش، جسم تازهای ایجاد می شود که ویژگی های جدیدی دارد؛ یکی از این ویژگی ها مزاج است. مزاج، مشابه طبیعت در عنصر اولیه است، با این تفاوت که از شدت و تیزی (حدت) آن کاسته شده است و حالتی میانه را به خود گرفته است. به بیان دیگر در جسمی مانند گیاه «زنجبیل» با طبیعت گرم، آتش عنصری زیادی موجود است، اما این گرمی به حد عنصر آتش نمی رسد، زیرا برای ایجاد زنجبیل عناصر دیگر از جمله هوا، آب و خاک نیز مشارکت داشته اند و کیفیت گرم عنصر آتش را در کنش و واکنش با آن شکسته اند و حدت و تیزی آن را کم کرده اند. منظور از این که می گوییم «در جسم بدست آمده کیفیت یکسانی پدید آید» این است که با وجود تفاوت و تضاد موجود در عناصری که با هم آمیخته اند و جسمی را ایجاد کرده اند، ماده جدید در همه اجزاء خود دارای کیفیت یکسانی است و این کیفیت یکسان، برابر با هیچ یک از طبایع اولیه نیست و با همه آنها متفاوت است.
عقیلی خراسانی در کتاب ارزشمند «خلاصه الحکمه» این مطلب را برای نزدیکی به ذهن با مثال آمیختن سرکه و شکر و تولید سکنجبین توضیح می دهد. سکنجبین با وجود اینکه کیفیتی شبیه به سرکه و شکر دارد، اما این کیفیت هرگز عیناً با سرکه و یا شکر برابر نیست و مزاجی یکسان و خاص خود را دارد. علت این امر آن است که فعل و انفعالی که میان دو ماده اولیه به دنبال آمیزش با یکدیگر (و همراهی حرارت) رخ میدهد، باعث تولید جسم جدید با خواص جدید و البته متأثر از دو ماده اولیه می شود.
اقسام مزاج:
بر اساس آنچه از ترکیب ارکان گوناگون اشاره شد، مزاج، حاصل فعل و انفعال کیفیات ضد هم در عناصر چهارگانه است. این کیفیات که گرمی، سردی، خشکی و تری هستند، اگر به نسبتهای گوناگون با یکدیگر ترکیب شوند، منطقاً نه حالت مختلف از مزاج حاصله ممکن است به دست آید:
گرم، سرد، خشک، تر، گرم و تر،گرم و خشک، سرد و خشک، سرد و تر، معتدل.
از این میان چهار مزاج اول را مفرد مینامند، زیرا تنها یک کیفیت است که بر جسم غلبه دارد و به همین ترتیب چهار مزاج دوم را مرکب مینامند، زیرا دو کیفیت مختلف در یک جسم غلبه پیدا میکند.
با کمی دقت میتوان دریافت، مزاج گرم زمانی بروز میکند که دو کیفیت متضاد خشکی و تری (کیفیات منفعله) یکدیگر را خنثی کنند و در میان گرمی و سردی (کیفیات فاعله) گرمی بیش از سردی باشد و بر آن غلبه کند؛ بدین ترتیب کیفیتی که باقی میماند گرمی است. مزاج سرد هم زمانی بروز میکند که کیفیات منفعله، مانند حالت قبل به حالت تعادل برسند و این بار سردی باشد که بر گرمی غلبه میکند. حالتی مشابه را برای دو کیفیت خشکی و تری نیز میتوان توضیح داد.
از طرفی مزاجهای مرکب زمانی بروز میکنند که هیچیک از دو کیفیت فاعله و منفعله یکدیگر را کاملاً خنثی نکنند و از هر دو کیفیت قدری عدم تعادل بروز کند. در این حالت یکی از کیفیات فاعله همراه با یکی از کیفیات منفعله در مزاج جسم آشکار خواهد شد
مزاج کیفیات فاعله کیفیات منفعله
گرم گرمی > سردی خشکی = تری
سرد سردی > گرمی خشکی = تری
تر سردی= گرمی تری> خشکی
خشک سردی= گرمی خشکی > تری
گرم وتر گرمی > سردی تری> خشکی
گرم و خشک گرمی > سردی خشکی > تری
سرد و تر سردی > گرمی تری> خشکی
سرد و خشک سردی > گرمی خشکی > تری
با این توضیح وضعیت مزاج نهم یعنی «معتدل» روشن میشود؛ در حالت اعتدال، همه کیفیات متضاد یعنی گرمی و سردی از یک سو و خشکی و تری از سوی دیگر، یکدیگر را خنثی میکنند و در جسم حاصل اثری از هیچیک دیده نمی شود.
معتدل حقیقی و غیر حقیقی
در معتدل، کیفیات چهارگانه یعنی گرمی، سردی، خشکی و تری در جسم به یک میزان موجودند. این میزان اگر مطلق باشد، معتدل بهوجود آمده حقیقی است. به بیان دیگر اگر کیفیاتی که در یک جسم تحقق یافتهاند، هیچیک بر دیگری کوچکترین غلبه و برتری نداشته باشند، آن را معتدل حقیقی مینامند. حکیمان بر این باورند که این نوع معتدل، در عالم خارج تحقق نمییابد، یعنی نمیتوان جسمی را در عالم یافت که کیفیات چهارگانه در آن دقیقاً با یکدیگر برابر باشند.
در مقابل اگر کیفیات موجود بر یکدیگر غلبه کمی داشته باشند که محسوس نباشد، معتدل غیرحقیقی خواهیم داشت. در معتدل غیرحقیقی کیفیات بر یکدیگر اندک غلبهای دارند و گرمی، سردی را و خشکی، تری را به صورت مطلق خنثی نمیکنند، یعنی همواره کمی گرمی یا سردی از یک طرف و خشکی یا تری از طرف دیگر در جسم موجودند، اما این اختلاف به حدی کم است که برای ما قابل درک و محسوس نیست. آنچه در علم طب به عنوان معتدل بحث میشود، همین نوع است و طبیبان نام معتدل فرضی طبی نیز بر آن مینهند.
مفهوم اعتدال نسبی است.
زمانی که مفهوم مزاج به تمام مواد موجود در جهان تسرّی داده میشود، این پرسش اساسی مطرح میشود که برای تعیین معتدل از چه ملاک و معیاری باید استفاده کرد؟ برای پاسخ به این پرسش باید در آغاز به این نکته پایهای اشاره شود که کنکاش در مورد معتدل، به گروهی از موجودات که اعتدال در مورد آنها بررسی میشود بستگی دارد. حکیمان بر این امر پافشاری میکنند که به سبب گونهگونی بینهایت موجودات، مفهوم اعتدال در مزاج، به معنای بهرهوری هر موجود به مقتضای ظرفیت وجودی خود، از کیفیات است و برای آنکه بخواهیم در مورد معتدل بحث کنیم باید در آغاز، محدوده مورد نظر در بین موجودات را مشخص کنیم. مثلاً تعیین معتدل در محدوده گیاهان آبزی، اقلیمهای هفتگانه، اندامهای بدن موش، نژادهای مختلف مارها و بسیاری «گروه»های دیگر با هم متفاوت است. از سویی حکما انسان را به عنوان اشرف مخلوقات نزدیکترین موجود به اعتدال حقیقی میدانند و بر این باورند که انسان به عنوان حد میانه بین موجودات در قله اعتدال مزاجی قرار دارد.
نکته دیگری که اشاره به آن مهم است تعیین مزاج داروهاست. برآورد مزاج یک دارو وابسته به نوع اثری است که آن دارو بر مزاج انسان یا حیوان میگذارد. یعنی این که اگر طبیعت گیاهی «گرم» خوانده میشود، این دقیقاً به این معناست که آن گیاه در جمعیت انسانی مورد مطالعه اثر گرمی بر مزاج میگذارد و علائم و نشانههای مزاج گرم را ظاهر میکند. این در حالیست که ممکن است در مارها اثر سردی بر مزاج داشته باشد یا در سنجابها بیاثر باشد (مزاج معتدل). بنابراین اطلاق مزاج «گرم» به داروی فوقالذکر در انسان به معنی آن نیست که آن دارو در گوهر خود مزاج گرم دارد، بلکه این شیوه بیان تنها ابزاری برای توصیف نوع اثر یک دارو بر بدن انسان است.
بدینسان شیوه نگاه به مفهوم اعتدال مزاجی نیازمند آن است که در آغاز محدوده مورد نظر در مورد هر گروه و دسته از موجودات روشن شود و پس از آن در مورد «معتدل» و نزدیکی و دوری یک شیء به اعتدال سخنی به میان آید. این مفهوم اعتباری و نسبی اعتدال است.
اقسام معتدل فرضی طبی
بر این اساس اعتدال در طب از چهار وجه اصلی بررسی میشود: اعتدال نوعی، صنفی، شخصی و عضوی. به هر یک از این وجوه نیز به نوبه خود از دو رویکرد اعتباری نگاه میشود که مجموعاً هشت وجه تقسیمبندی معتدل را شامل میگردد:
1- معتدل نوعی خارجی: مقایسه اعتدال مزاج نوع انسان با انواع دیگر موجودات است. به این معنی که مزاج انسان معتدلتر از موجودات دیگر است.
2- معتدل نوعی داخلی: مقایسه اعتدال مزاج فردی از افراد نوع انسان با فرد دیگر از همین نوع است. به این معنی که در نوع انسان چه فرد یا افرادی از دیگر افراد نوع انسان معتدلترند. حکیمان، پیامبران را معتدلترین افراد نوع انسان میدانند.
3- معتدل صنفی خارجی: مقایسه اعتدال مزاج صنفی از صنفهای موجود در یک نوع با اصناف خارج از آن است. صنف در اینجا به معنی نژاد و اقلیم جغرافیایی است. مثلاً این که از میان ساکنان مناطق استوایی و ساکنان قطب کدام به اعتدال نزدیکترند.
4- معتدل صنفی داخلی: مقایسه اعتدال مزاج افراد موجود در یک صنف با یکدیگر.
5- معتدل شخصی خارجی: اعتدال مزاج در شخصی معین است که اگر آن فرد در آن مزاج باشد، تندرست خواهد بود. هر فردی مزاج خاصی دارد که اگر در آن مزاج باشد در صحت کامل است، که این مزاج مختص به اوست و با هیچ فرد دیگری یکسان نیست.
6- معتدل شخصی داخلی: مقایسه مزاج یک شخص در احوالات مختلف اوست که اگر در یک حال و وقت از حالات و اوقات مختلف باشد، برای او معتدلترین است.
7- معتدل عضوی خارجی: مقایسه مزاج یک عضو با اعضاء دیگر است که کدام از دیگری معتدلتر است.
8- معتدل عضوی داخلی: مقایسه مزاج یک عضو در احوالات مختلف اوست که اگر در یک حال و وقت از حالات و اوقات مختلف باشد، برای او معتدلترین است.
مزاج سنین :
انسان در طول زندگی خود، دارای کیفیات حرارتی و رطوبتی خاصی است که در هر مرحله از حیات تغییر میکند
جنین این حرارت و رطوبت غریزی را که مایه حیات هستند را از پدر و مادر خود به ارث میبرد
دوران حیات انسان بر حسب این حرارت و رطوبت به چهار مرحله اصلی تقسیم میشود :
1. مرحله رشد : از بدو تولد تا سی سالگی،غلبه رطوبت و حرارت
2. مرحله جوانی : بین 30 تا 40 سالگی ،غلبه گرمی و خشکی
3. مرحله میانسالی : بین 40 تا 60 سالگی،غلبه سردی و خشکی
4. مرحله پیری : از 60 سالگی به بالا، متغیر با غلبه سردی و تری
کسی که مزاج سرد و تر دارد، در سنین جوانی احساس خوبی دارد و به تعادل نزدیک میشود،زیرا مزاج سنین جوانی گرم و خشک است
افرادی که مزاج ذاتی سرد و خشک دارند در سنین کهولت دچار تشدید علائم سردی میشوند ولی در سن رشد حال بهتری دارند
مزاج فصول:
فصل بهار: مزاج این فصل گرم و تر است،مایل به اعتدال
فصل تابستان : مزاج این فصل گرم و خشک است
فصل پائیز : مزاج این فصل سرد و خشک است
فصل زمستان : مزاج این فصل سرد و تر است
افراد با مزاج سرد و تر و افراد مسن ،در زمستان دچار ورم و درد مفاصل می شوند
این افراد با گرم کردن موضع و یا در فصل تابستان علائمشان بهبود می یابد و احساس بهتری دارند
مزاج اعضاء:
اعضاء مختلف بدن نیز از نظر ترکیب عناصر تشکیل دهنده دارای مزاج های خاص خود هستند
قلب ، گرم ترین و خشک ترین عضو بدن است
کبد ، گرم و مرطوب ترین عضو بدن است
مغز، سرد و تر می باشد
استخوان ،سرد و خشک می باشد
چربی سرد و تر می باشد
پوست، معتدل ترین عضو بدن است
مزاج مردان نسبت به زنان گرم تر و خشک تر است و مزاج زنان متمایل به سردی و تری است
مناطق مختلف جغرافیائی نیز مزاج های مختلفی دارند.مناطق بیابانی گرم و خشک و مناطق کوهستانی سرد و خشک هستند.
تفاوت مزاج اعضاء بدن به اقتضای عملکرد آنهاست
منابع :
1. قانون در طب، حسین بن عبدالله پورسینا، ترجمه علیرضا مسعودی، کاشان، نشر مرسل، 1386.
2. ذخیره خوارزمشاهی، سید اسماعیل جرجانی، انتشارات فرهنگستان علوم پزشکی جمهوری اسلامی ایران، تهران، 1380، جلد اول.
3. خلاصه الحکمه، محمد حسین عقیلی خراسانی، تصحیح اسماعیل ناظم، مؤسسه احیاء طب طبیعی و مؤسسه مطالعات تاریخ پزشکی، طب اسلامی و مکمل، قم، انتشارات اسماعیلیان، 1386، جلد اول.
4. مروری بر کلیات طب سنتی ایران ،دکتر محسن ناصری،دکتر رضائی زاده،دکتر چوپانی،دکتر انوشیروانی،نشر شهر،1388
نظرات شما عزیزان: